آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ | نویسنده قاسم قره داغی | گویش مریم درخشش | تولید تیم آوای بوف
Description
آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ | کالبدشکافی قتلهای بیشتر زنان در ایران
نویسنده #قاسم_قره_داغی | گویش #مریم _درخشش
https://youtu.be/SkiGJKTS0Dk
🔪 #الهه_حسیننژاد را کشت که به نام خدا، به نام غیرت، به نام شرافت، داس را بر گردن زن میگذارد.
و ما؟
ما تماشا کردیم.
مثل همیشه، چند استوری، چند هشتگ، و بعد از بازگشت به روزمرگی.
اما اینبار، اگر باز هم سکوت کنیم، ما هم قاتایم.
خدا فرمان قتل می دهد، و ما دست میزنیم.
#زن_زندگی_آزادی #الهه_حسیننژاد #تقدس #نه_به_خشونت_مقدس #انقلاب_زنانه
چگونه؟آیین ِ تیغ ، ایمانِ مرگ.
در باب قتل #الهه_حسیننژاد
این پرسشیست که در میانهی فریادها گم میشود، و در پایان هر ماتم، بیپاسخ میماند. آنگاه که پیکر بعدی به خاک سپرده میشود و ما بار دیگر، با چشمان خیره به صفحهی تلفن، سوگ تازهای را ورق میزنیم.
اما تغییر با مرثیه نمیآید. با تحلیلهای تکراری، با پستهای خشمآلود، با ادای روشنفکری در کافهها یا حتی با خطابههای دانشگاهی نیز حاصل نمیشود. تغییر، پیش از آنکه بیرونی باشد، یک جدال درونیست: با ترس، با تقدس، با رضایت از وضعیت، با توهم بیتقصیر بودن.
تا زمانی که ایدهی "خدا" همچنان در تار و پود روان جامعه لانه کرده، تا زمانی که دین و نهادهای مذهبی بهعنوان مرجع نهایی اخلاق باقی ماندهاند، ما حتی از شروع راه هم دوریم. ساختار سرکوب فقط با ابزار سرکوب پابرجا نیست؛ با ذهنهایی که از پرسشگری عمیقتر میترسند، بازتولید میشود.
باید پذیرفت که داس را تنها جانیان مذهبی در دست ندارند، بلکه دستهایی لرزان، با قلبهایی پر از شک، گاه ناخواسته آن را نگه میدارند. سکوتهایی که برای حفظ ظاهر است، سازشهایی که برای امنیت شخصی است، همه در تقویت همین نظم کُشنده شریکاند.
اما حتی آگاهی، اگر تبدیل به عمل نشود، خود به ابتذال میرسد. خشم باید سازماندهی شود. نه در فرم واکنش لحظهای، بلکه در قالب کنش پیوسته و مستمر. در دل این تاریکی، تغییر نه با انقلابهای یکشبه، نه با ظهور ناجی، که با شبکههایی کوچک از کنشگران، گروههایی خودسازمانیافته، افرادی خسته از تماشا و مصمم به مداخله، آغاز خواهد شد. کسانی که حاضرند بخوانند، بیاموزند، گفتگو کنند، درک کنند، آموزش دهند، و فراتر از همه، بایستند، نه فقط در خیابان، که در ذهن، خانه، دانشگاه، و زبان روزمره.
همهچیز از زبان شروع میشود. از جایی که کلمات دیگر قربانی سانسور خودخواسته نیستند. از جایی که واژههایی چون "زن"، "تن"، "آزادی"، "خدا"، "خشونت" و "انتقام" به جای آنکه در خدمت قدرت باشند، به ابزار آزادی بدل میشوند. از جایی که ما دیگر از گفتن اینکه دین کُشنده است، ابایی نداریم. آن لحظه که حتی در دل خانواده، در گفتوگوی سادهای سر سفرهی غذا، پرسشی کوچک علیه تقدسات پرسیده میشود، آن لحظهی شکست نخستین دیوار است.
ما باید بیاموزیم چگونه اندوه خود را به ابزار بدل کنیم. خشم را باید از ساحت واکنش، به حیطهی ساختار آورد.
مرگ الهه، آخرین نخواهد بود، مگر آنکه مرز بین مشاهدهگر و مسئول را درهم شکنیم. مگر آنکه از خود بپرسیم: چرا هر قتل، فقط تا پایان همان روز در ذهن ما زنده است؟ چرا پیکر زن، مدام سوژهی قربانی بودن است و نه آغازگر یک قیام فکری؟ چرا ایمان، هنوز از نقد مصون است؟ و مهمتر از همه: چرا هنوز زندهایم، ولی نمیجنگیم؟
شاید زمان آن رسیده باشد که از ستایش واکنش، به تمرین مقاومت عبور کنیم. شاید زمان آن رسیده باشد که بهجای پرسیدن از رژیم، از خود بپرسیم: من، در این لحظه، در کجای این جنایت ایستادهام؟
من، که میدانم و باز سکوت میکنم، آیا شریک جرم نیستم؟ ما دیگر نمیتوانیم مدعی بیگناهی باشیم. تماشا هم نوعی مشارکت است. همانگونه که تقدیس، داس است؛ همانگونه که انفعال، زنجیر است؛ همانگونه که فراموشی، قبر دوم است.
و شاید بتوان از همین نقطه آغاز کرد. جایی که «من» دیگر تماشا نمیکنم. جایی که «ما» از خاکستر این پیکرهای بیدفاع، پیکری تازه برای انسانیت میسازیم. بینیاز از آسمان، بینیاز از اجازه.
✍️ #قاسم_قره_داغی
۱۸ خرداد ۴۰۴
دقیقا به نظره من ۱۰ الی ۱۵ سال زمان نیاز هست تا مردم متوجه این دشمنی با هم دگر و اینکه تغییر از فرد فرد ما باید آغاز شود و نه حمله بیرونی و لشکر کشی ها و کامنت گذاشتن و اعلام و غر غر تو ویدیو ها و ... که ما نبودیم ۵۷ و ... ما هنوز سواد این رو نداریم و پذیرش رو که تاریخ ارثیست به تناظر و شباهت بی بدیل انتقال خصاصت های ژنتیکی از والدین ما چ خواه چ نا خواه تاریخ ارثیست اجباری که از نسل های قبل به ما رسیده و میرسد غر زدن آن را عوض نمیکند ، اندکی تامل و تغییر در خودمان معجره میکند.
قرون وسطی حدود دویست سال طول کشید * با اختراع دستگاه چاپ توسط گوتنبرگ * چاپ و نشر کتاب فراوان شد * با پیشرفت تکنولوژی * سرعت رشد آگاهی در گوشه گوشه عالم سرعت می گیرد و دوران بیداری آغاز گشته * رنسانس در ایران *